بیشتر بررسی های همه گیر شناختی در زمینه ی علل اختلالات اسكلتی- عضلانی از نوع مقطعی بوده و امكان ارزیابی قطعی رابطه ی علت و معلولی را فراهم نمی آورند. ازاینرو، این بررسی ها ارزش پیش بینی کنندگی ندارند. اختلالات اسكلتی – عضلانی پدیدهای چند عاملی هستند و در نتیجه ی اثر عوامل گوناگون ایجاد می شوند. به طور کلی، تمام عوامل مؤثر و ریسک فاکتورها را می توان در چهار گروه شامل عوامل ژنتیكی، عوامل ریخت شناسی (مورفولوژیک، عوامل روانی – اجتماعی و عوامل بیومكانیكی دسته بندی کرد. برای پیشگیری از بروز آسیبهای اسكلتی – عضلانی و اجرای برنامهای مداخلهای نمیتوان کار زیادی بر روی عوامل ژنتیكی و ریخت شناسی انجام داد، اما آگاهی از نقش آنها در وقوع آسیب و نیز عوامل روانی – اجتماعی و بیومكانیكی میتواند به راهبرد کنترل مؤثر منجر شود. عوامل ژنتیكی و ریخت شناسی) به عنوان عوامل غیر قابل تغییر(و عوامل روانی – اجتماعی و بیومكانیكی) را میتوان برای پیشگیری از وقوع آسیب مورد استفاده قرار داد.
مشخص شده است که در برخی آسیبهای اسكلتی – عضلانی از جمله پارگی دیسکهای میان مهرهای، عوامل ژنتیكی دخیل هستند. برخی عوامل ریخت شناسی مؤثر در بروز آسیب عبارتاند از سن، جنس، اندازهی مجرای ستون فقرات و نسبت مچ دست. در برخی مطالعات مشخص شده است که افراد بلند قد بیشتر به کمردرد مبتلا میشوند و به طور کلی خطر ابتلا به آسیبهای اسكلتی- عضلانی در افراد چاق، بسیار بزرگ و بسیار کوچک بیشتر از افراد متوسط است. همچنین، کاهش اندازهی مجرای ستون فقرات به عنوان عامل پیش بینی کنندهی مهم در کمردردها مطرح است.
پوسچر یا وضعیت بدن هنگام کار
پوسچر به صورت وضعیت استقرار اعضا و اندامهای مختلف بدن در فضا تعریف میشود. برای اینكه فرد بتواند حالت خود را در طول زمان حفظ کند، عضلات او باید هرگونه نیروی خارجی وارده بر بدن و در برخی موارد کششهای درونی را خنثی کنند. چنین فعالیت عضلانی تحت عنوان “فشار وضعیتی” شناخته میشود. تمام محققان در این نكته توافق دارند که بهترین پوسچر، پوسچری است که در آن کمترین فشار وضعیتی بر بدن تحمیل میشود و این حالت زمانی محقق میشود که اندامها و مفصلهای بدن در میانهی دامنهی حرکتی خود قرار گیرند.
اگر فشار وضعیتی برای مدتی ادامه یابد (بیش از چند دقیقه) نتایج زیان باری به وجود خواهد آمد که از آنها به عنوان “تنش وضعیتی” یاد میشود. ماهیچه و دیگر بافتهای نرم و حتی استخوانها به عنوان یک بافت در برابر فشارهای مكانیكی استاتیک و مداوم واکنش نشان میدهند. فعالیتهای استاتیک جریان خون را محدود کرده و تعادل شیمیایی عضله را بر هم میزند و موجب میشود فضولات متابولیكی حاصل از فعالیت ماهیچهای در ماهیچه تجمع یابد و خستگی ماهیچهای عارض شود. در این هنگام شخص احساس ناراحتی میکند که در ابتدا خفیف و مبهم بوده اما به تدریج تبدیل به دردی مزاحم میشود و سرانجام زمانی میرسد که شخص مجبور میشود با تغییر وضعیت بدنی خود از آن رهایی یابد. اگر محیط کار و یا برنامهی کار بهگونهای باشد که امكان تغییر متناوب پوسچرهای گوناگون بدن را فراهم آورد، شرایط مطلوب خواهد بود. زیرا روند فیزیولوژیک خستگی عضلانی، به وسیله استراحت و یا تغییر روش کار به سرعت قابل برگشت است. عدم امكان تغییر پوسچر و کار کردن در حالتی ثابت و محدود پیامدهایی به دنبال دارد که میتوان آنها را به دو دستهی کوتاه مدت و بلندمدت تقسیم نمود. در کوتاه مدت ممكن است افزایش ناراحتی موجب حواس پرتی و عدم تمرکز شود و در نتیجه افزایش خطا، کاهش بازده کار و حتی وقوع حادثه را به دنبال داشته باشد. در این مرحله عوارض و ناراحتیها هنوز قابل برگشتاند و با استراحت یا تغییر فعالیت از بین میروند. اگر تنش وضعیتی ادامه یابد درد به وجود میآید و احتمال اینكه درد عارض شده با استراحت از بین برود ضعیف است. در این حالت فرد با ناراحتی روبرو نیست بلكه با بیماری مواجه میباشد.
انجام کار با پوسچر نامطلوب منجر به تنش وضعیتی، خستگی و درد میشود به طوری که ممكن است فرد را مجبور سازد دست از کار کشیده و به استراحت بپردازد. نمونههای شاخص از چنین وضعیتی هنگامی ایجاد میشوند که برای مثال فرد مجبور است با گردن و کمری خمیده بر روی سطح کار که در ارتفاع پایینی قرار گرفته کار کند و یا برای انجام وظیفه و دسترسی به محل کار بازو و ساعد خود را بالا آورد و یا بهصورت چمباتمه زده بر روی کار به فعالیت بپردازد. برخی محققان عقیده دارند آنچه که در این حالت عامل کاهش دهندهی عملكرد شغلی و بهرهوری میباشد دردی است که به علت پوسچر نامطلوب در فرد عارض میشود. باتوجه به مطالب ذکر شده میتوان چنین برداشت کرد که در حالی که پوسچر مطلوب عامل مهمی در احساس راحتی در هنگام کار به شمار میآید، پوسچر نامطلوب خطری برای سلامتی و ایمنی در محیط کار است. این موضوع هم در کارهای استاتیک که در آنها فرد در وضعیتی ثابت و ایستا برای مدت طولانی به انجام وظیفه میپردازد و هم در کارهای دینامیک که همراه با اعمال نیروست صادق است. در کارهای نوع اول )استاتیک( فشار وضعیتی بر ماهیچهها و مفصلها منجر به خستگی ماهیچهای، درد و در دراز مدت سبب تغییرات تجمعی بافتی و آسیب میشود. در کارهای نوع دوم (دینامیک همراه با اعمال نیرو( فشارهای بیومكانیكی ناشی از بار خارجی و فعالیت ماهیچهای به همراه فشار وضعیتی سبب بروز آسیب میگردد.