تغيير شكل انسان از حالت چهار دست و پا به شكل امروزي و راه رفتن روي دو پا، از طريق بسياري از سازگاريهاي دستگاه اسكلتي – عضلاني در طي ميليونها سال به وقوع پيوستهاست. دستگاه اسكلتي حيوان، با داشتن ستون فقرات خميده جهت حفاظت اندامهاي داخلي و پاهايي كه به عنوان ستون، براي حمايت از آن عمل مينمايند، به پل شباهت دارد. هنگامي كه پستانداران اوليه به تدريج به سمت وضعيت بدني راست تغيير وضعيت دادند، مزيتهاي چنين سيستمي را نيز از دست دادند.
در روند تكاملي حيوان به شكل امروزي، بدون وي به جاي چهار دست و پا، صرفاً توسط پاهاي عقبي حمايت ميگردد كه تغييرات ساختاري متعددي باعث اين امر ميگردد. از جمله آنها ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
ستون فقرات با فشار ناشي از تحمل وزن به صورت قائم سازگاري پيدا نموده و اين امر به واسطه تغيير قوس ستون فقرات از حالت C شكل به حالت S شكل ميسر ميگردد. با راست ايستادن، كل ساختار بدن به طرف بالا متمايل ميگردد و در نتيجه وزن اضافي روي لگن خاطره قرار ميگيرد كه موجب تغيير شكل اين استخوان شده و اكنون شبيه لگن شده است و از امعاء و احشاء و برخي اندامهاي ديگر محافظت ميكند. پاها و ضمائم چنگ زني خود را از دست دادند و بيشتر در جهت حفظ وزن بدن تغيير شكل پيدا كردند. اين امر با كوتاه شدن پنجهها و طويل شدن بقيه پا به وقوع ميپيوندد.
براي اينكه ستون فقرات انسان بتواند حركات چرخشي و خمشي انجام دهد، مهرهها در جائيكه اكنون آنها اندكي از هم فاصله دارند، تغيير شكل پيدا ميكنند. اگرچه اين حالت براي تحركپذيري خيلي خوب است، اما ستون فقرات را به خصوص در ناحيه كمر يعني جایيكه ديسكها ممكن است با فشار بيش از حد دچار فتق گردند، ضعيف نموده است. مضافاً اينكه مفصل خاجي كمري بايد تمام وزن بالاتنه و تغييرات مفصلبندي را تحمل نمايد و چنانچه بيش از حد تحت فشار قرار گيرد، به علت نحوه صفبندي جديد، يك ناحيه بي ثباتي در آن ايجاد ميگردد.
در نتيجه روند تكاملي ياد شده كه ستون فقرات از شكل افقي به شكل عمودي تغيير وضعيت داده و ارتباط آن با سر و لگن خاطره نيز تغيير مييابد. مركز ثقل انسان نيز به سمت عقب و بين دو پا قرار ميگيرد و اين حالت باعث آزادي عمل اندامهاي فوقاني و افزايش حركت ستون فقرات ميشود. در نتيجه انعطافپذيري ستون فقرات افزايش يافته و به همان نسبت اندازه مهرهها در ناحيه كمري براي تحمل بار و فشار اضافي به علت فعاليت حالت ايستاده افزايش مييابد. با اين وجود وضعيت بدني ايستاده به علت قرارگيري مركز ثقل در بالا و بر روي يك محدوده كوچك يك وضعيت غير پايداري را براي انسان به وجود ميآورد. در اين خصوص برخي اعتقاد دارند كه ريشه اكثر تواناييها و ناتوانيهاي انسان به خطر وضعيت ايستاده وي است.
وضعيت بدني استاندارد
براي ارزيابي وضعيت بدني افراد مختلف، به معيارهاي خاصي نياز است. تأثير جاذبه بر قسمتهاي مختلف بدن اهميت خاصي دارد. وقتي خط ثقل از وسط محور مفصل عبور ميكند، گشتاور جاذبهاي در مفصل وجود نميآيد، اما اگر خط جاذبه با فاصله از مركز مفصل بگذرد، گشتاور جاذبهاي ايجاد ميشود. اين امر موجب حركت بخشهايي از بدن حول محور مفصل ميشود. در سطح سهمي، اگر خط جاذبه از قدام مركز مفصل عبور كند، بخش بالايي به سمت جلو و اگر خط جاذبه از خلف عبور كند، بخش بالايي به سمت خلف متمايل خواهد شد. براي اينكه گشتاوري ايجاد نشود، خط جاذبه بايد از مركز تمام مفاصل بدن بگذرد. ساختمان طبيعي بدن قادر به ايجاد چنين وضعيتي نيست. در ضمن، عبور خط جاذبه از مركز مفاصل بدن، خود اثر سوئي روي انعطافپذيري و تحرك دارد.
در وضعيت ايستاده، به طور طبيعي و يا وضعيت استاندارد، خط جاذبه از نزديك مركز مفاصل ميگذرد و حداقل گشتاوري را روي مفاصل به وجود ميآورد. وضعيت استاندارد، وضعيتي است كه فشارهاي وارده به بدن كمتر باشد و بدن در اين وضعيت، از كارآيي بالايي برخوردار باشد.
وضعيت استاندارد، صرف نظر از شكل و اندازه بدن در نظر گرفته ميشود. براي اينكه وضعيت استانداردي داشته باشيم، بايد بدن فرد خصوصيات زير را دارا باشد:
۱- ميزان انعطافپذيري عضلات در حد مطلوبي باشد.
۲- دامنه حركتي مفاصل در حد طبيعي باشد.
۳- قدرت عضلاني در حد كافي باشد.
۴- بين عضلات هماهنگي خوبي وجود داشته باشد.
۵- عناصر رباطي و كپسولي طبيعي باشند و دچار سفتي يا شلي غيرطبيعي نباشد.
در وضعيت استاندارد ويژگيهاي زير حاكم است:
۱- انتقال وزن به طور مناسب صورت ميگيرد.
۲- كار عضلاني كاهش مييابد.
۳- فعاليتها راحتتر و بهتر انجام ميشود.
۴- خستگي ديرتر ظاهر ميشود.
۵- صدمات مفصلي و رباضي تا درصد زيادي كاهش مييابد و دردهاي مفاصل از جمله ستون مهرهها كم ميشود.
اهميت وضعيت بدني
تقريباً همه افراد، جوان و پير، مرد و زن تمايل شديدي به بهبود زندگي خود دارند. به هر حال بسياري از مردم مشكلات ارتوپديك دارند كه آنها را در رسيدگي به بدنشان باز ميدارد. اين مشكلات از كمبود پايداري تنه و قدرت كه منجر به وضعيت بدني نامناسب ميشوند، ناشي ميشوند. بدن ما طوري طراحي شده است كه در مقابل بسياري از شرايط محيطي مقاومت كند. توانايي پايدار كردن سيستم عضلاني تنه، براي زندگي انسان حياتي است. امكان كمر درد براي اجداد قديمي ما وجود نداشت. آنها فعاليتهايي مانند حركت دادن سنگهاي بزرگ، ساختن پناهگاه، كوهنوردي يا دويدن بعد از غذا خوردن را انجام ميدادند. اگر آنها كمردرد يا پايداري و قدرت تنه ضعيفي داشتند، احتمال زنده بودن آنها به شدت كاهش مييافت.
وضعيت بدني غيراستاندارد
وضعيتي را كه نسبت به وضعيت استاندارد دچار انحراف باشد، وضعيت بدني غيراستاندارد ميگويند. وضعيت بدني از جنبههاي مختلف تحت تأثير شكلبندي استخوانها، ويژگي تاندونها و عضلات متصل به آنها قرار ميگيرند. عملكرد غيرعادي استخوانها، عضلات و بيماريهاي تخريبكننده به عنوان عامل اصلي بر هم خوردن راستاي بدني شناخته شدهاند. با اين وجود عواملي كه در تعيين و كنترل وضعيت بدني نقش دارند را ميتوان به چند دسته تقسيم كرد: در وضعيت غيراستاندارد، عدم هماهنگي در فعاليت عضلات وجود داشته و كار اضافي بر بدن تحميل ميشود. خط جاذبه نيز از نزديكترين فاصله مركز مفاصل عبور نميكند. بنابراين، مقدار زيادي گشتاور جاذبهاي ايجاد ميكند. استفاده زياد از عضله باعث مصرف انرژي بيشتر و خستگي عضله ميشود. همچنين براي اينكه مفاصل از راستاي صحيح برخوردار شوند، فشار زيادتري را تحمل ميكنند كه در درازمدت، آسيب ديده و دردناك ميشوند.
وضعيت بدن در هنگام ايستاده به شكل معمولي
در هنگام ايستادن به شكل معمولي، عضلات بازكننده و عضلات خم كننده، هر دو منقبض شده تا اندامها را به صورت ستون در آورند. به اين حالت، واكنش نگهدارنده مثبت ميگويند. انسان در حالت ايستاده، بيشتر در «تعادل پويا» است تا «تعادل ايستا». او ميتواند وضعيت ايستاده را با مختصري فعاليت عضلاني در تنه و ساق، حفظ كند. اين كار با مطالعات الكتروميوگرافي، يعني ثبت فعاليت عضلات ثابت شده است. با ايجاد انقباض در عضلات پشت ساق فرد از افتادن به جلو، جلوگيري ميكند. با ايجاد انقباض در عضلات جلوي ساق، فرد به جلو كشيده ميشود و ميتواند از افتادن به عقب جلوگيري كند. انقباض عضلات طرفي نيز از افتادن فرد به طرفين جلوگيري ميكنند. به اين جهت است كه در هنگام بلند شدن، به جلو و عقب و يا پهلو به پهلو تلو تلو ميخورد. با هر حركت زياده از حدي، به وسيله انقباض عضلاني مناسب مخالفت ميشود.
در روز، تعادل بيشتر توسط چشمها حفظ ميشود. اشخاص نابينا براي حفظ تعادل خود در اتوبوس و يا قطار نسبت به افراد بينا با مشكلات بيشتري روبهرو هستند. زيرا در افراد نابينا، تعادل به وسيله گيرندههاي حس عمقي ساقها و همچنين عملكرد دهليزي حفظ ميشود. سازوكار دهليزي و ستيبولار در انسان رشد كمي دارد.
عوامل موثر بر وضعيت بدن
وضعيت بدني از جنبههاي مختلف تحت تأثير شكلبندي استخوانها، ويژگي تاندونها و عضلات متصل به آنها قرار ميگيرد. عملكرد غيرعادي استخوانها، عضلات و بيماريهاي تخريبكننده به عنوان عامل اصلي بر هم خوردن راستاي بدني شناخته شدهاند. با اين وجود عواملي كه در تعيين و كنترل وضعيت بدني نقش دارند را ميتوان به پنج دسته تقسيم كرد:
۱- عوامل ژنتيكي: مانند جنس، نوع بدن، نقصهاي مادرزادي، بيماريهاي ذاتي و ناتوانيها، مشكلات بينايي و نرمي مفاصل.
۲- عوامل محيطي: تغذيه، ضربات، اعمال كشش و فشار ناشي از وضعيت بدني خاص، بيماري، پوشش، سازگاري شغلي، ورزش و آب و هوا.
۳- عوامل رواني: اعتماد به نفس، تصور بدني، سلامت روحي، عادات روزمره روش زندگي افراد، افسردگي و انگيزش.
۴- عوامل فيزيولوژيكي: سن، رشد، بارداري، خستگي، وزن بدن، فرسودگي و تغيير شكل بافتها، تون عضلاني، نرمي استخوان و درد.
۵- عوامل ايدئوپاتيك: البته لازم به ذكر است كه اين نوع تقسيمبندي كامل نميباشد. زيرا براي مثال عامل درد هم فيزيولوژيكي و هم رواني به حساب ميآيد و يا سن را ميتوان هم در طبقه عوامل فيزيولوژيكي و هم عوامل محيطي قرار داد.